۱۳
اردیبهشت
۱۴۰۳
شماره
۵۶۰۵
عناوین صفحه
در نوشتار قبل، مارپیچ دخیلان توسعه در شهر را به یک رشته دیانای تشبیه کردیم که دارای چهار بُعد یا کروموزوم اصلی به نامهای دانشگاه، بازار، مدیریت شهری و جامعه است. اشاره شد که هر یک از این ابعاد دارای بخشهایی هستند که بهتدریج باید در هماهنگی باهم در محور توسعه شهری قرار بگیرند که این مهم نیازمند فرآیندی عمیق و برنامهریزیشده است؛ همچنین در خصوص موانع تشکیل این مارپیچ توسعه نیز صحبت شد و پیش از موانع ساختاری و قانونی، دو نهادینه اعتماد و زبالهاندیشی را بهعنوان اصلیترین موانع تشکیل این مارپیچ معرفی شدند. اشاره شد که در میان ابعاد این مارپیچ هیچگونه اعتمادی نسبت به یکدیگر وجود ندارد و مهمترین آنها اعتماد ازدسترفته و یا کمرنگ شده مدیریت شهری و جامعه قلمداد شد که محصول شهرهای نابرابر بوده و مشاهده میشود که هرچه به مناطق کم برخوردارتر نزدیک شویم موضوع اعتماد حادتر هم میشود. اشاره شد که برای ترمیم اعتماد باید بر سرنخها و روزنههای آن تمرکز کنیم که یکی از آنها اعتماد بین جامعه و مقام استاد، دانشجو و معلم است که میتواند نقطه آغاز مناسبی باشد. بهواسطه شناسایی این سرنخها در هر یک از ابعاد است که میتوانیم پلهای ارتباطی را برقرار کرده و زمینه را برای تشکیل مارپیچ دخیلان توسعه در شهر هموارتر کنیم. در این مسیر میتوان به فعالسازی بخشهای (آنتیژنهای) هر یک از ابعاد مارپیچ دخیلان توسعه در شهر پرداخت و ظرفیت هر بعد را بازتر کرد.
بهطور مثال در سرنخ اول ما که بحث اعتماد میان جامعه و فرهنگیان (معلمین، اساتید و دانشجویان) مطرح شد، میتوان با استفاده از پل ارتباطی بین دانشگاه و جامعه، بخشهای زیادی از هر دو بُعد جامعه و دانشگاه را در جهت توسعه داراییمحور شهر فعال کرد که کلید این جریان به دست همان انجمنهای محلی و شهرسازمحله است؛ بهعبارتدیگر همانطور که در این سلسله نوشتارها بارها بر ضرورت تشکیل انجمنهای محلی با سازوکاری جدید تأکید داشتهایم، در تشکیل این انجمن بر نقش دانشگاه و تربیت شهرسازمحله و نقش آن در تدوین برنامه با مردم محله هم صحبت کردهایم. در این میان بین جامعه (مردم محله) و دانشگاه (شهرسازمحله) ارتباطی برقرار میشود که به تدوین برنامه با اعضای محله، برای محله ختم میشود و بهتدریج، دیگر بخشهای جامعه و همچنین دانشگاه نیز فعال میگردند و دامنه عملکرد مدام گستردهتر میشود، یعنی این ارتباط بهتدریج باعث میشود دیگر محلات نیز در اقدامی مشابه به تشکیل انجمن محلی و تدوین برنامه برای محله خود اقدام کنند و این مهم قطعاً دیگر بخشهای جامعه محلی، همچون ظرفیت جوانان آن محله برای ایجاد کسبوکارهای جدید و یا اندیشههای جدید در حوزه توسعه محله را شکوفا کرده و ارتباط با دانشگاه و فعالسازی دیگر بخشهای دانشگاه چون مراکز و اندیشکدهها و یا انجمنهای علمی و یا کارگاههای درسی موجود در آن، زمینهساز حضور بیشازپیش بدنه علمی و جامعه به میدان و کارزار عمل شده تا درنتیجه ظرفیت هر دو فعال و به تحقق منتهی گردد.
گاه ممکن است بهواسطه تشکیل همین انجمن در محله و تدوین برنامه، بخشهای اقتصادی محله فعال گردد و این مهم حتماً با ایدههای جامعه محلی و دانشگاه شکوفا خواهد شد، برای مثال در تدوین برنامه محله مشخص میشود که یکی از چالشهای بافت و محله بحث اشتغال و درآمد است و در این رابطه ظرفیتهایی نیز توسط اهالی و شهرسازمحله شناسایی میشوند. برای شکوفایی ظرفیتهای شناساییشده، گاه ممکن است که انجمن تصمیم به همکاری با دیگر بخشهای دانشگاه و بهرهگیری از مراکز، اندیشکدههای اقتصادی و یا فناوری بگیرد و پلهای ارتباطی با دیگر بخشهای بُعد مارپیچ دخیلان توسعه در شهر، (بهطور مثال بازار) ایجاد کند و پای بازار را برای شکوفا کردن ظرفیت محله به انجمن و برنامه تدوینی آنها باز کنند تا توسط انجمن مورد پایش و ارزیابی قرار گیرد.
این تنها یک نمونه کوچک از فعالسازی یک بخش (آنتیژن) در ابعاد دانشگاه، بازار و جامعه بود و مدیریت شهری با ورود به این عرصه میتواند بخشهای دیگر هر یک از ابعاد را فعال کند. من فکر میکنم برای این گام، بخش علمی همیشه در صحنه است و تنها لازم است تا مدیریت شهری کمی اعتماد کرده و فرآیند اتصال دانشگاه به خود و جامعه را تسهیل کند. شورای شهر امروز باید به تشکیل انجمنهای محلی و استفاده از ظرفیت دانشگاه برای اعزام شهرسازمحله به محلات، استفاده کند تا در مسیر برنامهریزی از درون و توسعه داراییمحور قرار گیریم. بدون شک این مسیر سهل و یکشبه به دست نمیآید و حتماً موانع ساختاری و غیر ساختاری فراوانی پیش روی ما قرار خواهد داشت، اما تا وارد جریان عملگرایی نشویم و از اولین مانع یعنی زبالهاندیشی گذر نکنیم، نمیتوانیم با موانع دیگر دستوپنجه نرم کنیم. این میدان دیگر میدان شعار و لفاظی قدرت نیست بلکه بهشدت نیازمند عمل و برنامه است. برنامهای منسجم و منعطف که همانطور که اشاره شد آغاز آن با تشکیل مارپیچ دخیلان توسعه محقق میشود و تا زمانی که گامی در جهت آن برداشته نشود و تنها از دور به شعار و لفاظی بپردازیم هیچ اتفاق مثبتی رقم نخواهد خورد. حتی من معتقد هستم که با فقدان مارپیچ توسعه در شهرهای ما، جایگاه قدرت عریان تثبیتشدهتر شده و زیستگاه عریانگری آن گستردهتر میشود، چراکه مارپیچ توسعه منفعت «شهر» را میبیند و قدرت عریان منفعت «گروهی خاص» را، درنتیجه اگر این مارپیچ توسعه در شهر نباشد (همانطور که تا به امروز نبوده)، میدان قدرت عریان برای نابودی شهر و بحرانزایی در آن (همانند آنچه در فاجعه آب و قطعی آن رقم خورد)، بازتر خواهد شد و هرروز بر این عریانگریها و بحرانزاییها صحه خواهد گذاشت؛ اما اگر این مارپیچ دخیلان توسعه در شهر تشکیل گردد و بهصورت واقعی در محور اصلی توسعه شهر دخیل شود، حتماً قدرت عریان را رام خواهد کرد و درنتیجه بحرانهای ممتد و پیاپی برای شهر در نقطهای متوقف و زنجیره بازتولید آن شکسته خواهد شد. شاید اگر به اتصال هر یک از این ابعاد در نمونهای مشخص چون محله بپردازیم، بتوانیم بخشی ازآنچه این مارپیچ توسعهمحور میتواند رقم بزند را نشان دهیم، برای همین در نوشتارهای آتی تکتک ابعاد و نتایج آن در محله را مورد واکاوی قرار میدهیم، در این نوشتار از اتصال جامعه و دانشگاه گفته شد و در نوشتار آتی به اتصال مدیریت شهری و دانشگاه اشاره خواهد شد. دانشگاه و مدیریت شهری روی مدار توسعه...